گفتی که...
ما به درد هم نمی خوریم....!
اما هرگز نفهمیدی....
من تو را...
برای دردهایم....
نمی خواستم...
غریبه مواظبش باش که سپردمش به دستت
خدا نخواست قسمت من شه حتی اون خنده تلخش
غریبه نزاری عشقم تو حسرت خنده بمونه
ساعت نشه 12شب بزاریش تنها تو خونه
غریبه فکر نکنی ناراضیم یا که حسودم
عشق اون مرهم من بود واسه قلب کبودم
غریبه آرزو داشتم بشینم باهاش لب باغچه
نه اینکه کارت عروسیشو بزارم لب طاقچه
دوباره دلم برایت تنگ شده است ، دوباره دلم هوای تو را کرده است.
دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی و من نیز برایت از عشق بگویم.
بگویم که خیلی برایم عزیزی ، برایم بهترینی.
دلم تنگ است و تو نیستی ، باید با این دلتنگی بسازم و بسوزم.
دلم تنگ است برای راه رفتن در کنارت ، دست گذاشتن در دستانت ، نگاه به آن چشمهای زیبایت.
فاصله بین من و تو غوغا می کند و این قلب را دلتنگتر می کند.
کاش در کنارم بودی ، خیلی دلم گرفته است.
وقتی دلم تنگ می شود در گوشه ای مینشینم و به یاد آن لحظه که در کنارمی اشک میریزم.
کاش همیشه در کنارم بودی و حتی یک لحظه نیز از من دور نمیشدی.
این دل بدجور بهانه تو را میگیرد ، نمی دانم چگونه با این دل بهانه گیرم بسازم!
دلم هوایت را کرده است ، تک تک ثانیه ها را میشمارد تا لحظه دیدار فرا رسد.
لحظه ای که همیشه برایم زیباترین لحظه زندگی ام بوده است.
به خودم قول میدهم كه فراموشـت كنم !
وقتی صبح می شود
تو را كه نه .... ولی !
قولم را فراموش می كنم ....!!!
همیشه یکی هست که درد دلت رو بهش بگی ،
وای از اون روزی که خودش بشه "درد" دلت . . .
درهمین حوالی کسانی هستند که تا دیروز میگفتند بدون
تو حتی نفس هم نمی توانم بکشم....
وامروز درآغوش دیگری نفس نفس میزنند!!!
پشیمان نیستم از دل بستن به او..
خدایا
خودت هر کجاهست مراقبش باش....
عاشقانه دوستش دارم و در انتظار با او بودن که محال است.....
راستي راستی مشق زندگی عجب مشق سختیه...
اون وقت زرد زردو پژمرده و خزان زده زیر دستـو پا له می شیـو فراموش می شی ...
خدا نکنه کتاب سبز زندگی رو فراموش کنی ...
سر گردنه های تهاجم و هجمه های جورواجور زندگی چه بلایی سرت میاد…
معلوم نیست توی این گیرو دار زندگی و بازار مکاره دین فروشی و دنیا طلبی ،
سر از کجا در میاریـو منشی چه کسی می شی ...
اگه تکالیفتو خوب انجام ندیـو از روی سرمشق ها ننویسی و سیاه مشقاتو خط نزنی معلوم نیست
هرکسی هم نفسم شد
دست آخرقفسم شد.
من ساده به خیالم
که همه کاروکسم شد
.اون که عاشقونه خندید
خنده های منودزدید
زیرچشمه مهربونی
خواب یک توطئه میدید
گمـــــــــان می کـــــردم وقتــــــــی نبــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــاشم
دلـــــت می گیــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــرد
1 روز
1 ماه
1 سال
از رفتنــــــ ـــــــ ــــــــ ــــــــم می گذرد . . .
چه خیـــــال ِ بیهوده ایـــــــ
وقــــتی دلت با دیگریســــــــت ...
چه سخت است تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی و چه سخت است سپردن دل به قبرستان جدایی وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسیت فاتحه ای بخواند
دلمان خوش است به لذت های کوتاه به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود ............با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود چقدر راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را.. |
خاطرم نیست،
تو از بارانی! یا که از نسل نسیم!
هرچه هستی
گذرا نیست
هوایت! بویت!
تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم...
- همیشه به یادت هستم -
باز باران
بی ترانه
گریه های بی بهانه
می خورد بر سقف قلبم
باورت شاید نباشد
خسته است این قلب تنگم ...
کاش میفهمیدی ...
قهر میکنم تا دستمو محکمتر بگیری و بلندتر بگی :
بمون ...
نه اینکه شونه بالا بندازی ...
و آروم بگی : ...
هر طور راحتی !؟
خوشحـــالم که کـنار توام.....
خوشحــالم که میتــــونم سرمو رو شونه های مردونـه ات بذارمـ ...
خوشحـالم میتونم کــنارت با آرامش نفـس بکشــم ...
خـــــوشحـالم که میتـــــــونم دستاتو تو دسـتام بگـــــــــیرم ...
تمـــــــام خوشحـــــالی من با تو شـــــــروع میشـود و بـــــــی تو تمــــــام ...
اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است،
عجب موجود سخت جانی است دل،
هزار بار تنگ می شود، می شكند، می سوزد، می میرد!
و باز هم می تپد...
همین جا درون شعر هایم بمان...
تا وسوسه دوستت دارم های دروغین آدمها
مرا با خود نبرد به سرزمین های دور احساس...!
من اینجا هر روز با تو عاشقی می کنم بی انتها...
شعر من بهانه ایست برای ما شدن دستهایمان...
تا تکرار غریبانه جدایی را شکست دهیم...