چشمانم غرق در اشکهایم شده
......
دیگر گذشت؛تو کار خودت را کردی؛
دلم را شکستی و رفتی
......
همه چیز گذشت و تمام شد؛این رویا های من با تو بود که تباه شد....
انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی؛ انگار دیگر دنیای من بن بست شده ؛ راهی ندارم برای فرار از غمهایم...
این هم جورم من بود از این که برایت مثل دیگران نبودم ؛ کسی بودم که عاشقانه تورو دوست داشت ؛ دلی داشتم که هوای تورو داشت....
دیگر گذشت ؛ حالا تو نیستی و من جا منده ام ؛ ؛ تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام.....
فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون می کنم ؛ هر چه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم ؛ اگر از تنهایی هم بمیرم دلم را با هیچکس آشنا نمی کنم.....
دیگر بس است ؛ تا کی باید دلم را بدهم و شکسته پس بگیرم ؛ تا کی باید برای این و آن بمیرم؟
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: