تهی ام و دیگر هیچ...
گاهی آنچنان مزخرف میشوم
که برای دیگران قابل درک نیستم!
حتی نزدیکترین کسانم را از خودم میرانـم!
اما . . .
در دلم آن لحظـه آرزو میکنم تا بگویـند:
میدانم دست خودت نیست!
درکت میکنیم. . .!
بله... میدانم که من همان پسر تخس بداخلاق مزخرفم...
که همگان می پندارند...
اما ! همان ها... چه می دانند...
از درون من...
چه می دانند کوهی از احساس در آن مدفون شده است
مگر این دل کوچک من..
چقدر تحمل دارد...؟
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: