کسی آن سوی دیوار دلتنگی هایم گوش ایستاده تا برای بهانه ای که تقویمم را بی بهار کرد
ترانه بسراید اما...چه بهانه ای وسیع تر از تو و نگاه بی تفاوت وسکوتی بی نهایت برای
ابدی شدن زمستان قلبم؟ کجاست قیصر شعر ایران که باز هم برایمان بنویسدکه: "از تمام
رمز و رازهای ع ش ق جز همین سه حرف چیزی سرم نمیشود... ولی...راستی....دلم که میشود!"،
گاهی ما را چه میشود که تمام رویای ما کسی میشود...که ما تمام رویای او نیستیم؟
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: